یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار وهواپیما وکشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم.
یادت هست مادر؟ خلبان وملوان ولوکومتیوران می گفتی بخور تا بزرگ بشی و آقا بشی و
خانم طلابشی و من عادت کردم هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم ...
حتی بغض های نترکیده ام را... .
نظرات شما عزیزان:
یک شنبه 10 دی 1391برچسب:
,